کارگردان : وحید امیرخانی
نویسنده : مهدی علی میرزایی
بازیگـران : جواد عزتی, ویشکا آسایش, هومن سیدی, اکبر عبدی
خلاصه جریان : آنچه از گفتنش شرم داریم بی شرمانه بر ما می تازد. میثم در به در گرفتن مجوز چاپ کتابش است؛ کتابی که می خواهد معضلات بلوغ جنسی یک دختر و پسر ها را حل نماید اما…
دانلود فیلم ایرانی
دانلود فیلم ایرانی,دانلود فیلم ایرانی,دانلود فیلم ایرانی
در مدت معلوم اولین کار وحید امیر خانی در مقام کارگردان دومین فیلم جالب نامـه ی مهدی علی میرزایی بعد از گشت ارشاد است.قلم تیز میرزایی به مانند کار قدیم اش با جوهر جسارت می نگارد ولی تنها جسارت در انتخاب مساله برای فیلـم نامـه ی تلویزیون ی شدن کافی نیست.در مدت معلوم همان گونه که از اسمش پیداست می بایست به مساله ازدواج مزمان به عنوان راه حلی جهت عطش جوانان به برخورد نزدیک-جوانان ناتوان از همسرداری دائم- بپردازد اما با لحن کمدی،اما نقص مهم کار در همین نپرداختن است.فیلم جالب در زمانی شروع می شود که میثم-جواد عزتی-کتابی را با موضوع عطش جوانان همسرداری مزمان نگاشته و در به در دنبال چاپ آن است. فیلم دیدنی اشاره ای به اینکه چرا بایستی این مسئله،مسئله ی میثم شود-ریشه در قدیم ی او دارد؟- چگونگی شکل گیری کتاب،نمی نماید .میثم که ابتدا معلم مدرسه است و شغل دارد سربازی رفته، براي چه خود ازدواج نکرده ؟!در رد توصیه پدرش مبنی بر ازدواج با دخمل محمدعلی،چرا خبری از دلیل و برهان نویسنده ی جسور نیست؟ وقتی موانع همسرداری دائم و سختی های آن جهت تماشاگر معین نشود؛به تبع آن ضرورت همسرداری موقت-به عنوان جایگزین- جهت وی روشن نمی شود. میثم دم از این می زند که با جوانان معاشرت داشته و می داند که آنها و جامعه “عطش” دارند،اما نه از این معاشرت چیزی در فیلم دیدنی دیده می شود و نه از آن عطش.عطش را تنها در میثم می بینیم،اگر تمام ی جوانان عطش دارند،دوست میثم-هومن سیدی- چرا انقدر خواب آلود بی حال است؟نکند عطش اش تمام شده قطره هایی که داخـل چشـم ش میریزد اشاره به عواقب عطش قدیم دارد؟! جهت چه از تمهید فلش بک برای روایت قدیم ی هومن سیدی و میثم عطش آنها بهره گرفته نشده است؟که همچنین پرداخت فرد این دو،بار کمدی بیشتری نیز می توانست به کار اضافه نماید .غیر از میثم؛تنها یک جوان بی هویت علاف می بینیم که به ظاهر عطش دارد و از میثم – و یا به قول خودش جنـاب استاد!- آدرس می گیرد.اینکه چرا میثم از او نمی پرسد عطش اش چیست آدرس چه را میخواهد هم مجهول می ماند تا نویسنده طرفی از آن ببندد ولی جهت تماشاگر تنها کارکردش؛اضافه کردن چاشنی نمک به کار است که ما را یاد صابر ابر در “من دیه گو مارادونا هستم” می اندازد،ولی خیلی ضعیف تر از او.محور فیلـم چنان که می بایست تلاش میثم جهت چاپ کتاب و اشاره ای ضمنی به واکنش جامعه به مورد کتاب باشد،نیست روایت اثر از نیمه ی کار،دچار پراکندگی می شود؛او اگر کتابی نگاشته،پس در این مساله مالک نظر برهان بایستی باشد موارد ش حل شده باشد و اگر هم مسئله ای بی جواب مانده،چنان که داعیه ی ادرود دارد،باید به مرجع علمی اسلامی مراجعه نماید ،اما در فیلم جالب شاهدیم که به قهوه خانه ای می رود و با فردی مجهول فاقد اهمیت علمی مشورت می نماید از او آدرس فردی لیف فروش را می گیرد!هم مسئله اش مجهول است هم این مراجعه اش عجیب!و این شخص لیف فروش می شود محور ادامه ی داستان مراجعات مکرر میثم برای پرسش که در واقع نمی تواند پرسش نماید و به جایش لیف می خرد!آن گروه شبه اطلاعاتی که این لیف فروش را زیر نظر دارند چه افرادی هستند ؟!و در حین بازجویی از میثم،او در گوش یکی شان چه می گوید که او می خندد؟و بعد در ادامه ی زیرنظر گرفتن آن گروه-با دوربین مداربسته در کوچه-خنده ی آنها به زرنگی میثم دیگر چیست؟!با او رفیق شده اند؟میثم با آنها همکاری می نماید ؟این ابهام ها جز ایجاد فاصله بین مخاطب با اثر چه کارکردی دارند؟یا شاید نویسنده با این ابهام ها قصد ایجاد کشش معمایی داشته است؟! که نه معمایی در فیلم زیبا طرح می شود نه رشته ای جهت پیگیری یافت می شود.تنها چیزی که باعث می شود تماشای فیلم جذاب را ادامه دهیم،جسارت موضوع و گیم خوب عزتی چند موقعیت معدود کمیک است که این نیز مدیون بازی عزتی است؛مانند سکانس آوردن لیف فروش به خانه،خرید گوشت چرخ کرده نمای انتها این سکانس. میثم پیش از آنکه نویسنده ای مسئله مند و جسور بنماید،خل وار جلوه می نماید .به یاد بیاورید با خود حرف زدن های همیشگـی ش را در حمام حتی کوچه و خیابان.عطش و تشویش او از خلوت های معدودش با بازی بهتر عزتی تا حدودی به ما می رسد ولی نه از با خود حرف زدن اش!از وجه اسلامی اش جز در مکالمه با مسئول دفتر همسریابی سر به زیر بودنش،دیگر نمودی در فیلم جالب نیست؛پدرش نماز صبح میخواند او در حالی که خواب است،شاکی از صوت بلند پدر از خواب می پرد!از طرفی در انتها فیلم دیدنی و در مواجهه با ویشکا آسایش جهت چه خبری از سر به زیری حیا اش نیست؟!در همین مکالمه با آسایش،در جواب به پرسش او مبنی بر نسبت کتاب و نظریات او با آراء فروید،چرا میثم حرفی از مبنای اسلامی دیدگاه ش نمی زند؟اسلام،رفته رفته در فیلم زیبا ،فید اوت می شود و کتاب نیز وجه نظرات شخصی و تجربی میثم را به خود می گیرد.اشاره ای شد به خلوت های میثم تشویش و عطش او؛صحنه ای در فیلـم هست که دختر ان طبقه ی پایین،تولد گرفته اند و ولوم آهنگ را بلند کرده اند-بگذریم که گیم سه یک دختر در همه فیلـم خیلی ضعیف است از نظر پرداخت؛حتی تیپ نشده اند-میثم در بالا تنهاست و این عطش از طرفی خودداری اش به خوب ی از بازی او به تماشچنانچه می رسد.اما مساله اینجاست که در کلیت فیلم دیدنی علی ر نماهای مدیوم گاها کلوزآپ هایی که از او داده می شود،جز این سکانس،به درون میثم نمی رویم.این عطش را در جامعه نمی بینیم بچه های مدرسه نیز موجودات پرت از موضوع نشان داده می شوند.خلوت سختی این عطش می بایست در میثم به عنوان فرد علقه برانگیز فیلم زیبا ،نمود بیشتری پیدا میکرد.جامعه و خصوصا جنس مخالف را باید از نگاه او با ریتمی نماید با درنگ می دیدیم و حتی اسلوموشون در این نگاه نقطه نظر می توانست مفید واقع شود.بر خلاف بخش های دیگر فیلـم که این تمهید باعث از دست رفتن لحن تاثیر شده است و استفاده از آن کاملا بی جاست.حرکات رزمی میثم نیز اصلا نه به میثم می چسبد نه به لحن اثر.شاید ممیزی مانع از این شده است که نمای نقطه نظر میثم از جامعه را ببینیم.فقط در یک صحنه،میثم که در حال عبور کردن از پیاده رو است ، در مقابل مغازه مانتو فروشی درنگی کرده مانکن ها را نگاه می نماید که این با نمای لانگ زاویه ی نادرست،اصلا حس برانگیز از کار درنیامده است و این فاصله گیری کارگردان،پیش از آنکه میزان نگه داشتن باشد،نشانگر دلهره و ترس از نزدیک شدن به مساله است و در تضاد با فیلـم نامـه ی تا حدودی تیز تاثیر می ایستد. فیلـم در صحنه هایی جواب جامعه به این عطش جوانان که “سرکوب؛تا زمان همسرداری شان برسد” را به بهتر ی با طنز تاثیر گذار نشان می دهد؛جهت مثال میل کردن سرکه و… .واکنش عده ای به مفهوم “همسرداری موقت” که قبح آن-که زاییده ی جهل است- را بیش از زنا می پندارند و اهمیت و ضرورت آن را درک نکرده اند هم حضورش در فیلم دیدنی به جاست ولی اجازه ی عمیق شدن به آن داده نمی شود سطحی و صرفا در میزان چند دیالوگ از آن می گذرد.در انتها نیز راه حلی آسیب شناسانه به این جدال بین جوانانی چون میثم این گروه سرکوب گر ارائه نمی شود و انتها فیلم جذاب فقط روایت را می بندد ولی مسئله حل نشده همچنان باقی است. ضعف در پرداخت پدیده ی عطش جنسی در جوانان ناتوان از ازدواج دائم،ترس کارگردان از نشان دادن جامعه ی تشنه،وجود آدم های زایدی چون اکبر عبدی مادر مالک خانه – که اما این دومی جز صدا،وجه دیگری ندارد و جز راه انداز سکانس بهتر خرید گوشت چرخ کرده و نیز نقش عایق بین دو طبقه!کارکرد دیگری ندارد- عدم پرداخت فرد دختر ان طبقه پایین ونیز این عطش در آنها و عدم بهره گیری از تقابل آنها با دو پسر جوان مجرد طبقه بالا به جهت نشان دادن عطش که با اهمیت زیاد ترین جز دراماتیک اثر است؛میثم بازخورد خوب ی از دختر طبقه ی پایین در قبال چند صفحه از کتاب اش می گیرد ولی بعد از آنکه ورژن ی کامل کتاب را به او می دهد، براي چه دیگر ادامه این تقابل را نمی بینیم؟ و… باعث شده است که موضوعی مهم و بحرانی به مقام محتوایی حس برانگیز و درگیرکننده ارتقا نیابد و “در مدت معلوم” را به اثری که فقط لحظاتی خنده بر لب می نشاند و با رویکردی سطحی به جامعه پرخاش می نماید نه بیشتر،تبدیل نماید.